دیگران نیز شروع به باور شما خواهند کرد. این چیزی است که در بررسی تحقیقات مدیریت از سوی بنیاد مکنزی یافت شده است. آنها با مشاغل، دولت، رهبران علمی و مذهبی مصاحبه میکنند که متوجه شوند ترجیح آنها کار کردن با چه افرادی است و برای آنها مطلوبترین خصلت یک داوطلب چیست؟ اولین خواسته مطلق، خصلتی است که به میزان خودباوری افراد بستگی دارد. این خواسته یا اعتقاد، چیزی است که رهبران اجتماعی آن را به موفقیت ربط میدهند. این چیزی است که افراد را باانگیزه نگه میدارد، بدون توجه به هر مانعی که با آن مواجه شوند. این یک ویژگی عالی در داوطلب است چون به معنی هرگز تسلیم نشدن است. در حقیقت با این باور که میتوانید موفق شوید، نیروی ذهنی شما افزایش خواهد یافت تا در انجام آن کار به شما کمک کند و با القای اعتماد بهنفس خود به دیگران، یک سیستم حمایتی مانند یک فرآورده جانبی برای خود خواهید ساخت.
به جای اینکه اطلاعات را بهخاطر بسپارید، کاری که افراد موفق انجام میدهند را انجام دهید و مهارتهای تفکر خلاق خود را تقویت نمایید
احتمالاً با اصطلاح «دانش قدرت است» آشنا هستید، بدین معنا که هر چه بیشتر بدانیم، کارهای بیشتر میتوانیم انجام دهیم. این نقلقول نتوانسته است بین دو نوع دانش تمایز قائل شود:
بهخاطر سپردن اطلاعات و تفکر خلاق. با بهخاطر سپردن اطلاعات، شما خرده اطلاعاتی یاد میگیرید و آنها را در مغز خود ذخیره میکنید که بعدها به آن مراجعه نمایید. ولی بسیاری از این اطلاعات حفظ شده عاقبتی مثل جعبههای قدیمی داخل گاراژ دارند: فقط وقتی به سراغشان میروید که به محتویات داخل آنها نیاز داشته باشید. از سوی دیگر تفکر خلاق، بر یافتن راهحلهای مبتکرانه تمرکز دارد. این یعنی برای پرداختن به هر نوع مشکل یا چالشی هنرمندانه شیوههای جدید و مطلوب ایجاد نمایید. اگرچه بهخاطر سپردن اطلاعات به نوبه خود مهم است ولی تفکر خلاق ما را قادر میسازد در مواجهه با هر مانعی، به سرعت و کارآمد بر آن غلبه نماییم. حفظ کردن اطلاعات مغز ما را انعطافناپذیر میکند؛ تفکر خلاق مغزهایمان را سازگار و منعطف میسازد. این بدین معناست که افراد موفق همیشه بر رشد تفکر خلاق خود تمرکز دارند، بهجای اینکه صرفاً به حفظ کردن اطلاعات بپردازند.
با این سه اقدام میتوانید تفکر خلاق را تقویت کنید پذیرای ایدههای نو باشید، برای تجربه چیزهای جدید از هر فرصتی که میتوانید بهره ببرید و هر صبح ده دقیقه را به این سوال اختصاص دهید و به آن فکر کنید «امروز چگونه میتوانم کار بهتری انجام دهم؟» راهی که بتوانید به بهبود این سه اقدام کمک کنید، این است که در سبک زندگیتان تنوع ایجاد کنید. برای مثال، مطمئن شوید با افرادی وقت میگذرانید که از شما حمایت میکنند و در عین حال باورها و ایدههای شما را آشکارا به چالش میکشند. یا به یک گروه اجتماعی در محیطی خارج از شغل و حرفه خود ملحق شوید. به عنوان مثال اگر فروشنده اتومبیل هستید، عضویت در باشگاه طراحی گرافیک، خارج از حیطه کاری خودتان میتواند جالب باشد. این کار به کسب مهارتهای جدید منجر میشود و کسی نمیداند، شاید در نهایت بتوانید اقدام به طراحی تبلیغاتی برای شرکتتان کنید.
هر روز با تفکر و اقدام مثبت تمام افکار منفی را از بین ببرید
در جامعه امروز، منفینگری همه جا هست، از گزارش قتلها توسط اخبار تا تبلیغاتی که سعی دارند به ما احساس چاقی یا زشت بودن بدهند. اما تنها رسانه نیست که منفی است. خیلیوقتها حتی نزدیکترین افراد به ما مدام این حرف پوچ را تکرار میکنند که «تو نمیتوانی این کار را انجام بدهی پس تلاش هم نکن»، برای مثال، احتمالاً بهترین دوستانتان از رؤیای رئیس شرکت شدن شما انتقاد میکنند. مدتی که بگذرد به تفکر منفی عادت میکنیم چون طبیعی بهنظر میرسد. افکار منفی ما مثل هیولاهای ذهنی عمل میکنند: هر چه بیشتر بگذاریم وارد روحمان شوند، آنها قویتر میشوند، تا اینکه تفکر مثبت را کاملاً سرکوب نمایند. اما واقعیت این است که تفکر منفی بههنجار یا سالم نیست. در حقیقت یکی از مواردی است که مردم را از موفق شدن دور نگه میدارد.
برای همین افرادی که میگویند «این کار نشدنی است» تقریباً همیشه ناموفق یا معمولی هستند. پس قطعاً برای رسیدن به رؤیاهایتان لازم است از دست این منفینگری خلاص شوید. بدین منظور، شروع کنید هر روز به مثبت بیندیشید و مثبت عمل کنید. این کار به شما کمک میکند که برای گندیدن منفینگری در ذهن فضایی نگذارید و آن از بین ببرید. بهترین روش برای این کار این است که خودتان یک سخنرانی انگیزشی بنویسید که شبیه آگهی بازرگانی خوانده شود: تبلیغی برای «فروش خودتان به خودتان» که در آن بهترین ویژگیهایی که شما را از هر کس دیگری متمایز میسازند را، به خود یادآوری کنید. این «آگهی بازرگانی» را در خلوت خود، حداقل روزی یک بار با صدای بلند و روزی چندبار آهسته بخوانید. بزودی خودتان را تاحدی باور خواهید کرد که منفینگری دنیای بیرون مانند بارانِ روی چتر از شما دور خواهند ماند. برای مثال، اگر معلم هستید و فکر میکنید باعث خنداندن دانشآموزانتان میشوید، به یاد داشته باشید این چیزی است که شما را از دیگر معلمان جدا میکند. با شناختن این ویژگی متمایزکننده، خود را بهعنوان یک عضو تأثیرگذار در هیأت معلمان برجسته میکنید، که به شما اعتماد بهنفس و شجاعت میدهد تا هر روز بهترینهای خودتان ارائه دهید.
هیچ کس جزیره نیست؛ موفقیت شما بستگی به حمایت دیگران دارد، بنابراین با همه با احترام رفتار کنید
تا حالا همکاری داشتهاید که بیدلیل با شما بدرفتاری کند؟ بدیهی است اولین واکنش شما این است که به او برچسب عصبانی یا حتی دیوانه بزنید. اگرچه چیزی که شما نمیبینید این است که آنها دقیقاً مانند خود شما هستند و تصادفاً این واکنش را فقط نسبت به شما داشتند چون تحت تأثیر چیز دیگری در زندگیشان بودهاند. حال که این را میدانید همیشه باید جوری با آنها رفتار کنید که دوست دارید با خودتان رفتار شود: مثل یک شخص مهم. اگر با هر کسی که میشناسید و برخورد دارید مثل فردی مهم رفتار کنید متوجه خواهید شد که دست از بدرفتاری با شما بر خواهند داشت و همینگونه درباره شما فکر و رفتار میکنند و این یعنی وقتی در تلاش هستید که ترفیع بگیرید به احتمال زیاد این افراد در کنار شما هستند. و متوجه خواهید شد که حمایتشان برای موفقیت شما خیلی حیاتی است. چرا؟ چون کم پیش میآید یک فرد تنها و بدون کمک «خود را» به یک ردهی شغلی یا موفقیت بالاتر برساند.
بهطور کل، شما همراه همردهها و افراد زیردست خود «ترفیع» میگیرید، یعنی اطرافیانتان. پس اصلاً تعجب ندارد که افراد موفق مقید به ارتباطسازی خوب با اطرافیانشان هستند. برای مثال رئیس جمهور سابق آمریکا «لیندن جانسون»، از فرمول ده نکتهای خود را برای موفقیت به کار میبرد، مثلاً تمرینهایی ایجاد کرده بود که نام همه را بهخاطر بسپارد و بدون شک به شخص آشنایی که به موفقیتی رسیده بود تبریک میگفت. پس در پایان روز، یادتان باشد که هیچ کس تاکنون به تنهایی موفق نشده است. به همین دلیل باید در هر برخوردی با افراد دیگر طوری رفتار کنید که این فرد یا میتواند به حرفه شما کمک کند و یا به آن آسیب بزند.
مطمئن شوید که محیط اطرافتان در بالاترین سطح کیفیت قرار دارد، از دوستانی که دارید گرفته، تا نصیحتی که دریافت میکنید
حتما بخوانید: ۲۱ پاراگراف برتر کتاب معاملهگر منضبط از مارک داگلاس
احتمالاً با عبارت «شما همان چیزی هستید که میخورید» آشنا هستید، منظور این است که برای داشتن بدن سالم باید رژیم غذایی سالمی را دنبال کنید. همین ایده درمورد ذهنیت شما نیز صادق است: طرز فکر شما تحت تأثیر آن چیزی است که میبینید و میشنوید. فضای زندگی، دوستان، مطالبی که میخوانید، همهی اینها نقش «غذای ذهن» را دارند و ابزارهای تأثیرگذاری بر فرایندهای فکری شما هستند. برای مثال، ارتباط طولانی با افراد شایعهساز به احتمال زیاد شما را هم به شایعهسازی میکشاند. در مقابل، ارتباط طولانی به افرادی که فقط از دیگران فقط مثبت حرف میزنند شما را نیز اینگونه میکند. اصلاً اشتباه نکن شرکتی که در آن کار میکنید به شما آسیب زده است. بنابراین، برای موفق شدن کاری را بکنید که افراد موفق میکنند:
محیطی باکیفیت برای خودتان بسازید. برای این کار مطمئن شوید که خانه شما، زمینه مطالعه، محیط کار، دایره اجتماعی و اوقات فراغتتان همگی در بالاترین کیفیت قرار دارند، یعنی شما را ترغیب میکنند که به عنوان یک شخص رشد کنید. یک روش ممکن این است که محیط خود را با افراد موفق و مطالعه درباره آنها پُر کنید. وقتی سؤالی دارید یا طالب یک نصیحت هستید حتماً و فقط، از افراد موفق بپرسید و کسانی که در جایگاهی قرار دارند که میخواهید در زندگی به آنجا برسید. بههرحال باکیفیتترین حرفهایها همیشه باکیفیتترین نصیحت را به شما میکنند. همینطور مطئن شوید که باکیفیتترین دوستان را اطراف خود دارید، کسانی که نه تنها بلندپروازیهای خود را دارند بلکه به بلندپروازی شما نیز ایمان دارند و معتقدند شما توانایی دستیابی به آنها را دارید. در در طول مسیر موفقیتی که گاهاً دلهرهآور است برخورداری از چنین سیستم حمایتی، شما را باانگیزه نگه میدارد. در پایان، اگر میخواهید موفق شوید و رؤیاهایتان تحقق یابند مطمئن شوید در محیطی زندگی میکنید که از این اهداف حمایت میکنند.
به طرز رفتار خود نگاه کنید؛ حتی با دهان بسته هم بهجای شما حرف میزند
گاهی اوقات که با دوست یا مخاطب خاص صحبت میکنید، احساس ناراحتی یا غم آنها را متوجه میشوید، حتی اگر نخواهند دراینباره چیزی بگویند. چون طرز رفتار و دیدگاه ما نسبت به زندگی همیشه برای دیگران آشکار است. چطور این موضوع را اینقدر خوب تشخیص میدهیم؟ چون اجداد تکاملی ما میلیونها سال هیچ زبانی نداشتند. برای معاشرت به درک حالات بدن و چهره نیاز بود، نه کلمات و جملات. ما میتوانیم رفتارها را بخوانیم چون در گذشته این توانایی به زنده ماندن اجدادمان کمک کرده است. طرز رفتارها آینه ذهن هستند. مردم همیشه از بین آنها انتخاب میکنند، شخصی که برخورد بدی دارد واکنشی متفاوتی نسبت به فردی با برخورد مثبت دریافت خواهد کرد. بنابراین، اگر میخواهید بهترین نتیجه را در برخورد با دیگران بگیرید لازم است طرز رفتاری سرشار از مثبتنگری انتخاب نمایید.
یک روش برای حفظ طرز رفتار مثبت این است که حتماً کاری را انجام دهید که از نظر اخلاقی باور دارید درست است. مردم وقتی کاری میکنند که حس خوبی نسبت به آن ندارند، حس گناه به همراه دارد و اعتماد را از بین میبرد، مثل دروغ گفتن به مخاطب خاص خود یا اینکه بدون درخواست چیزی را از دوستی بگیرند. این منفی بودنها همیشه در طرز رفتار بد خود را نشان میدهند. از سوی دیگر، شاد و راحت بودن با تصمیمهای خود، اعتماد بیشتری ایجاد میکند و در نتیجه اخلاق خوب شما پایدار میماند. در حالتی کاملاً متفاوت، روش دیگری برای ایجاد طرز رفتار مثبت این است که بهترین خود باشید. وقتی خوب لباس بپوشید، احساس مهم بودن به شما دست میدهد و سبب میشود دیگران نیز فکر کنند که شما مهم هستید. سعی کنید همیشه اینطور باشید، حتی خارج از مناسبتهای تجملی. اما مهمتر از همه، هیچ چیز مثل باور به مهم بودن و ارزشمندی آنچه که در زندگی انجام میدهید، به شما طرز رفتار مثبت نمیدهد. طبیعتاً چشمه بیپایان اعتماد بهنفس خواهد شد و دلیل کوچکی به شما میدهد که هرگز نسبت به خودتان احساس شک نداشته باشید.
با بالا بردن اعتماد بهنفس، ترس، یعنی دشمن شماره یک موفقیت، را نابود کنید
اغلب این توصیه که «ترس فقط در ذهن شماست» را برای کمک به افرادی میگویند که نسبت به ورود به موقعیتهایی نامطمئن تردید دارند و میخواهند بر آن غلبه کنند. ولی ترس چه خودساخته یا معقول باشد چه نباشد، حقیقت اینست که ترس وجود دارد. و میتواند دشمن شماره یک شما در ممانعت از موفقیتتان در آنچه که میخواهید انجام دهید، شود. ترس رایج، ترس از دیگران است. ریشه در این دارد که یادتان میرود دیگران هم مثل شما هستند. هیچ «مرد ابرقهرمان» یا «زن ابرقهرمانی» وجود ندارد، اساساً همه مانند هم هستند. با این وجود، این ترس، اگر بررسی نشده باقی بماند، میتواند تأثیرات مخربی بر موفقیت شما بگذارد. بدون توجه به اینکه با چه نوع ترسی مواجه هستید، لازم است بدانید پادزهر تمام ترسها یک چیز است: اعتماد بهنفس.
اعتماد بهنفس را شبیه سیستم ایمنی در نظر بگیرید که از شما در برابر ترس محافظت میکند. هر چه اعتماد بهنفس شما قویتر باشد احتمال تأثیر فرسایشی ترس روی شما کمتر میشود. همانطور که سیستم ایمنی بدنمان برای کارکردن احتیاج به تغذیه مناسب دارد، اعتماد بهنفس ما نیز به حمایت نیاز دارد تا از قوی و اثرگذار بود آن در حد امکان اطمینان حاصل شود. بهترین راه ایجاد اعتماد بهنفس چیست؟ با اعتماد بهنفس شروع به کار کنید، حتی اگر آن را احساس نمیکنید. حفظ این احساس در ابتدا دشوار خواهد بود، ولی با گذشت زمان عادی میشود. چون برای کنترل احساسات خود میتوانید بهگونهای رفتار کنید که میخواهید حس کنید. سعی کنید در کلاسها یا سخنرانیها ردیف جلو بنشینید، با دیگران تماس چشمی بیشتری برقرار کنید و ۲۵درصد سریعتر از معمول راه بروید. چون با این کارها در جمع متمایز میشوید اعتماد بهنفس ایجاد میشود و سبب تعاملات بیشتر شما با دیگران و در نتیجه تقویت خودآگاهی خواهد شد. فقط بهخاطر داشته باشید که هیچ کس با اعتماد بهنفس به دنیا نمیآید. در پایان روز، حتی بااعتماد بهنفسترین افراد نیز باید روی اعتماد بهنفس خود کار کنند.
شکست خوردهها دوست دارند برای علت شکستشان بهانه پیدا کنند، درحالی که افراد موفق مشتاقند راهی برای تلاش مجدد بیابند
همه آدمها ویژگی منحصربهفرد خودشان را دارند که بخواهند از عبارت قدیمی «دو نوع آدم در دنیا وجود دارد…» استفاده کنند. دو مدل افراد که عموماً همه ما میتوانیم طبق آن شناسایی شویم، افراد شکست خورده و موفق هستند کسانی که نمیتوانند استعدادهایشان را تحقق بخشند و کسانی که خودشان را در شغل یا سبک زندگیشان موفق کردهاند. اما، آن چیست که افراد موفق را از کشیده شدن به مقوله «شکست» دور میکند؟ توانمندی آنها این است که پس از شکستها دوباره خود را احیا میکنند. موقعیکه افراد شکستخورده دنبال بهانه برای علت شکستشان هستند، افراد موفق خود را دوباره از جا بلند میکنند و به دنبال راهی برای تلاش مجدد میگردند. در پایان روز همه افراد موفق نیز مانند افراد شکستخورده، با همان مخالفتها، دلسردیها، شکستها و بدشانسیهای فردی مواجه میشوند، اما شیوهای که برای مدیریت مشکلات برمیگزینند آنها را رهبر دیگران میکند. داستان زیر را بخوانید، مثالی است درباره اینکه چگونه افراد موفق خلاقیت را بهکار میبرند:
زوج جوانی قصد داشتند خانهای را بخرند ولی متوجه شدند که قادر به تأمین پیشپرداخت نیستند. با اینکه خیلی از مردم این را دلیلی برای رهاکردن میبینند و برای خود بهانهتراشی میکنند، ولی این زوج تصمیم گرفتند خلاقانه فکر کنند. شوهر با سازنده خانه تماس گرفت و یک وام اختصاصی برای تأمین پیشپرداخت درخواست داد. این زوج برای اینکه از عهده ماهی ۱۰۰ دلار قسط وام برآیند تصمیم گرفتند ۲۵ دلار از مخارج ماهانهشان کم کنند و شوهر نیز رئیسش را متقاعد کرد که اجازه دهد آخر هفتهها چند ساعت اضافه کاری کند و ۷۵ دلار بیشتر بدست آورد. درنهایت، چون او توانست طرز رفتارهای یک فرد موفق را بروز دهد و بر آنها متمرکز شود، موفق شد خانه را حفظ کند و اولین خرید ملک خود را انجام دهد.
در دو گام به هدفتان برسید: برنامهای بریزید و در حین پیشرفت کار، تمام شکستها یا اشتباهاتی که در طول مسیر با آن ها مواجه میشوید را بررسی نمایید
اگر فردی هستید که میدانید در زندگی چه کاری میخواهید انجام دهید، احتمالاً رسیدن به آن تشخیص برایتان خیلی هیجانانگیز بوده است. اما در مسیر موفقیت، این سادهترین قسمت است. اهداف را بهراحتی میتوان تولید کرد ولی بدون اقدام بیهوده هستند. و قبل از اقدام، لازم است برنامهای را قطعی نمایید که بتواند دستیابی به هدف شما را به یک حقیقت تبدیل کند. برنامهی موفقیت، باید گامهایی که لازم است بردارید را شرح دهد، چگونگی برداشتن گامها و اینکه دقیقاً چه زمانی توقع دارید به نتایج برسید. برنامه خود را مطابق طرز رفتار و شیوههای افراد موفق بنا نهید. به قهرمانان خود نگاه کنید و از خود بپرسید، «آنها چطور توانستند انجامش دهند؟» البته تا الان، حتی با دقیقترین برنامهها هم هیچ چیز ۱۰۰درصد طبق انتظار پیش نرفته است. وقتی شما با موانع یا تأخیرهایی مواجه میشوید، یاد میگیرید که چطور این وقفهها را بهعنوان فرصتهایی به کار ببرید که شانس خود را برای اجتناب از آنها در آینده افزایش دهید.
پزشکان برای اینکه علت مرگ کسی را بهتر بفهمند کالبدشکافی میکنند و «اداره هواپیمایی کشوری» محل سقوط هواپیما را بررسی میکند تا متوجه شود چه مشکلی پیش آمده است. زیرا بررسی علت یک مشکل یا فاجعه به ما یاد میدهد که چگونه از این مسائل در آینده پیشگیری کنیم و این دقیقاً همان منطقی است که در ورای بررسی شکستهای شما وجود دارد. پس از مواجهه با یک شکست، هرگز انرژی خود را برای دلسردی یا سرزنش کردن خود به کار نبرید. انرژیتان را فقط در جهت پاسخ به این سؤال قرار دهید، «چه کاری میتوانم انجام دهم که خودم را شایسته فرصت بعدی نمایم؟» بنابراین برای رسیدن به اهداف، اول مطمئن شوید که یک برنامهی قابل اجرا دارید. اگرچه، بهخاطر داشته باشید که هیچ برنامهای بدون شکستها پیش نمیرود. وقتی اتفاق افتادند، آنها را بررسی کنید، با این روش مطمئن میشوید که مسیر موفقیت را پیش میبرید و از همیشه قویتر خواهید بود.
خلاصه نهایی کتاب جادوی فکر بزرگ
پیام اصلی کتاب جادوی فکر بزرگ مهمترین ابزار برای موفق شدن، خودباوری است. افراد موفق اصلاً بااستعدادتر یا شایستهتر از دیگران نیستند، آنها بهخاطر خودباوریشان فقط باانگیزهتر هستند و اعتماد بهنفس بیشتری دارند. اما این جنبهها در درون همه در شرف شکوفایی است و بهمحض اینکه درک شوند مسیر رسیدن به موفقیت را به یک واقعیت امکانپذیر تبدیل میکنند.