در حالیکه شما یا افراد دیگری ترجیح میدهند رویدادها، اخبار اقتصادی و صنایع را مطالعه کنند و تلاششان را روی مطالعه صورتهای مالی معطوف سازند، افراد دیگری وجود دارند که روی تحرکات قیمتها تمرکز مینمایند، سایر فاکتورهای بنیادی سهم را نادیده میگیرند و انرژیشان را روی بهبود مهارتشان در تحلیل تکنیکال صرف میکنند.
گرچه این دو تحلیل از زاویهای کاملا متفاوت به بازار مینگرند، هر دو یک نتیجه را جستجو میکنند و آنهم کسب سود از بازار است و شکی وجود ندارد که برخی از افراد، هم از تحلیل تکنیکال و هم بنیادی برای بررسی سهام استفاده میکنند. باهم در ادامه به جزییات بیشتری از تحلیل بنیادی و تکنیکال میپردازیم.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیلگر بنیادی با استفاده از این روش تحلیلی تلاش دارد تا دلیل تحرکات قیمت را از میان دادههای مالی و اخبار شرکتها تشخیص دهد و از آن برای یافتن سرمایهگذاری مناسب بهره ببرد. در مقایسه با مطالعه تکنیکال سهم، تحلیل بنیادی دارای شاخصهای انتخاب بسیاری است و تحلیلگر برای انجام تحلیل بنیادی روی اخبار منتشر شده صنعت مرتبط، اخبار و سیاستهای کلی اقتصادی، قوانین جدید و صورتهای مالی و اطلاعات دیگر کار میکند.
هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است در حالیکه در تحلیل تکنیکال، قیمت است که حرف اول و آخر را میزند.
تحلیل بنیادی در جستجوی عدم تعادل بین قیمت فعلی سهم و ارزش ذاتی آن است که یک موقعیت با پتانسیل سودآوری به شمار میرود. اگر تحلیلگر با تحلیل بنیادی انجام شده به این نتیجه برسد که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر است، با شرایطی آنرا برای سرمایهگذاری مناسب ارزیابی میکند.
همیشه تحلیلگران بنیادی نسبت به تغییرات قیمت با شک و تردید مینگرند و به دنبال چرایی تغییر قیمت در میان اطلاعات و دادههای مالی هستند. در حالیکه این نوع از تحلیل، طی سالیان متمادی به عنوان یک تحلیل قابل اتکا ثابت شده است، تعدادی معایب نیز دارد که با در نظر گرفتن آن، از خوشبینی بیش از حد به این نوع تحلیل جلوگیری میگردد. این روش تحلیلی براساس خرید و نگهداری و سرمایهگذاری ارزشی است و بسیاری از تکنیکهای ارزیابی به صنعت و شرکت وابسته است.
در تحلیل بنیادی، مطمئن شوید که تحلیلهای زیر را انجام میدهید:
– تحلیل اقتصاد
– تحلیل صنعت
– تحلیل شرکت
۲ قانون طلائی تحلیل بنیادی:
۱ – در طولانیمدت، قیمت سهام خود را اصلاح میکند.
۲ – شما میتوانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش ذاتی پایینتر است خریداری کنید و منتظر بمانید تا بازار به این اشتباه قیمتگذاری پی ببرد (قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی برسد)
۸ مورد از ارزیابیها در تحلیل بنیادی
این ۸ مورد فقط تعدادی از مواردیست که برای محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت و تحلیل بنیادی بکار میرود.
۱ – درآمدها
میزان درآمدی که یک شرکت پس از کسر هزینهها بدست میآورد، در درجه نخست و مهمترین نتیجهای است که همه موارد دیگر از این طریق جریان مییابد. درآمدها برای سرمایهگذاران به دلیل اینکه یک معیار ارزیابی برای سود سهام، پتانسیل رشد و سودآوری آینده ارائه میدهد مهم است.
۲ – درآمد به ازای هرسهم (EPS)
درآمد خالص یک قسمت از قضیه است و باید درآمد هرسهم را مشخص کرد تا بتوان برای مقایسه سهام تعدادی از شرکتها یک معیار داشت و به همین دلیل است که در تحلیل بنیادی به EPS شرکتها نیز توجه میشود.
۳ – نسبت P/E
در حالیکه که نباید به نسبت P/E به عنوان تنها معیار ارزشگذاری شرکتها نگاه کرد، بازهم میتوان با نگاه به تاریخچه P/E و سهم یک دید خوب نسبت به سهم بدست آورد. نسبت P/E با تقسیم قیمت بر درآمد (EPS) بدست میآید،
۴ – نسبت PEG
آیا یک سهم با نسبت P/E بالا، همیشه بیش از ارزش قیمتگذاری شده است؟ لزوما اینگونه نیست زیرا نسبت P/E رشد درآمد را در خود جای نداده است و اینجاست که نسبت PEG وارد میشود، این نسبت با تقسیم نسبت P/E به رشد (G) به دست مى آید. نسبت PEG را براى ارزش گذارى سهام شرکتهاى کوچک و نیمه بزرگ که سود تقسیمى ندارند میتوان بکار برد.
پایین بودن این نسبت میتواند نشانهای از این باشد که شرکت زیر ارزش ذاتی میباشد و بالا بودن آن نشانهای از بالاتر بودن نسبت به ارزش ذاتی میباشد.
۵ – بازدهی سود نقدی (Dividend Yield)
سرمایهگذاران عاشق سود نقدی هستند و این موضوعی تعجب آور نیست. بازدهی ناشی از سود نقدی (Dividend Yield) نشان میدهد که یک شرکت نسبت به قیمت سهام خود چقدر سود نقدی پرداخت کرده است و با فرمول زیر بدست میآید:
۶ – نسبت بدهی / حقوق صاحبان سهام (D/E یا Debt/Equity)
بطور کلی، سرمایهگذاران ارزشی به شرکتهایی که بدهی بالایی دارند روی خوش نشان نمیدهند. به جای این، آنها رشد درآمدی را ترجیح میدهند که با حقوق صاحبان سهام بدست آمده است به جای اینکه از طریق وام و سرمایهی قرضی شکل گرفته باشد. نسبت بدهی / حقوق صاحبان سهام، نشان میدهد که شرکت چه مقداری از حقوق صاحبان سهام و بدهی را برای تامین مالی استفاده میکند. در این مورد، هرچه نسبت D/E بالاتر باشد، نشاندهنده وجود بدهی بیشتر در شرکت است.
۷ – ارزش دفتری
ارزش هر دارایی را آن گونه که در ترازنامه شرکت آمده است، ارزش دفتری مینامند. ارزش دفتری هر شرکت، نشاندهنده این است که اگر شرکت بخواهد همینالان تعطیل شود، ارزش داراییهایی که از خود برجای خواهد گذاشت چقدر خواهد بود. ارزش دفتری به این شکل حساب میشود که تمام بدهیها را از تمام داراییها کسر میکنند و آن چه به دست آمده را بر تعداد سهامی که شرکت منتشر کرده و در دست مردم است، تقسیم میکنند.
۸ – بازدهی حقوق صاحبان سهام (ROE)
نشاندهنده میزان سودی است که یک شرکت نسبت به ارزش دفتری خود میسازد. نسبت (ROE) از تقسیم درآمد سالانه بعد از کسر مالیات و سود توزیعی به سهامداران ممتاز بر حقوق صاحبان سهام به دست میآید. به عبارت دیگر این شاخص، کارایی یک شرکت و توانایی آن را در کسب سود از محل منابع سهامداران نشان میدهد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
یک روش تحلیل در بازارهای سرمایه است که با استفاده از قیمتها، نمودارها و الگوها انجام میگیرد. فرایند تحلیل تکنیکال بطور کلی براساس اعداد و ارقام تولیدشده توسط بازار است که به شکل نمودار در میآید و در واقع، نمودارها و الگوها جزء اصلی تحلیل تکنیکال هستند.
تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل بنیادی، یک رویکرد نسبتا جدید است که متخصصان سعی میکنند آنرا کاملتر و بهتر کنند. البته سالها استفاده از آن، باعث شده این نوع تحلیل بخشی جدانشدنی از ابزار کار معاملهگران در بازار سرمایه باشد. مطالعه تکنیکال احتمالا تنها راهی باشد که توسط معاملهگران از آن برای تشخیص زمان ورود و خروج از بازار استفاده میشود و در معاملات کوتاهمدت تنها روشی است که قدرت پیشبینی و چیدن استراتژی را به معاملهگران میدهد.
تحلیل تکنیکال براساس سه فرضیه مهم درباره بازار بنا شده است.
اول – تحلیلگران تکنیکال اعتقاد دارند قیمت، همه اطلاعات موجود در بازار را نشان میدهد و به عبارت دیگر نیاز به بررسی هیچ چیز دیگری نیست چون هر اطلاعاتی اعم از بنیادی، اخبار و حتی رانت به قیمت منتهی میشود و تاثیر خود را روی قیمت میگذارد.
دوم – حرکات قیمت تصادفی نیست و از ابزارهای تکنیکال برای کشف روند و الگوهایی که در حرکات قیمت نهفته است میتوان استفاده کرد.
سوم – روندها و الگوها خود را تکرار میکنند. به عبارت دیگر، اطلاعات گذشته به ما دریافتن بینش درست و مسیر احتمالی حرکت قیمت کمک مینماید.
در نتیجه این ۳ فرض، تحلیل تکنیکال حرکات قیمت را به عنوان فعالیت آگاهانه جمعی از بازیگران در بازارهای مالی میداند که رفتار آنها همواره با احساسات و هیجانات همراه است و این باعث حرکاتی دارای الگو و مسیر قابل پیشبینی میشود. هدف تحلیل تکنیکال یافتن این الگوها و روندهاست.
مراحل پیشنهادی تحلیل تکنیکال
مرحله اول : سهام موردتوجه را بیابید
با جستجو و تحقیق میتوانید متوجه شوید در حال حاضر به کدام گروه و صنعت بورسی گرایش بیشتری وجود دارد. این اولین و بزرگترین قدم است.
مرحله دوم : استراتژی مناسب و بهتر را پیدا کنید
همه سهمها در قالب یک استراتژی نمیگنجد. براساس سهمی که انتخاب کردهاید، استراتژی مهمتر و مناسبتر را برگزینید.
مرحله سوم : ابزار معاملاتی و ابزار تحلیل خود را بشناسید
شما برای انجام معاملات سهام یک حساب معاملاتی نزد کارگزار احتیاج دارید.
مرحله چهارم : ابتدا با سرمایه کم یا روی کاغذ معاملات کنید
ورود در بورس آنهم بدون اینکه دانش کسب کرده باشید اشتباه بزرگی است. پس از انجام تحلیل تکنیکال، پیشنهاد میکنیم حداقل اگر علاقهای به معامله روی کاغذ برای ارزیابی خودتان ندارید، با سرمایهی پایینی، استراتژی معاملاتی و مهارتتان را بسنجید.
مرحله پنجم : حد ضرر قرار دهید
تاکیدهای بسیاری روی گذاشتن حدضرر میشود ولی متاسفانه افراد کمی آنرا به درستی اجرا و رعایت میکنند. یکی از مهارتهای کلیدی موفقیت در بازار، گذاشتن حدضرر مناسب و اجرای بیقید و شرط آن است. یافتن نقاط مناسب برای حدضرر با یادگیری درست تکنیکال میسر است.
معایب تحلیل تکنیکال | مزایای تحلیل تکنیکال |
۱- سیگنال ضدونقیض استفاده از تعداد زیاد اندیکاتور و سایر عوامل میتواند باعث مشاهده سیگنالهای متفاوت و سردرگمی در سرمایهگذار شود. |
۱- اطلاع از حجم عرضه و تقاضا عرضه و تقاضاست که بازار را بالا و پایین میبرد. به این ترتیب از این حجم میتوان درباره تمایل سرمایهگذاران و معاملهگران اطلاعات خوبی کسب کرد. شما میتوانید تشخیص دهید بازار بطور کلی چگونه است. حجم بالای تقاضا اغلب باعث افزایش قیمت میشود و عرضه با حجم بالا، قیمتها را کاهش میدهد. |
۲- ریسک نادیده گرفتن فاکتورهای بنیادی تحلیل تکنیکال، فاکتورهای زیرین بنیادی یک شرکت را در بر نمیگیرد. این مورد در بلندمدت میتواند باعث ریسک بیشتر شود. |
۲- تشخیص زمان خروج و ورود با تحلیل تکنیکال میتوانید زمان مناسب ورود و خروج به بازار را بدست آورید. |
۳- ارائه اطلاعات بدون تاخیر قیمتها همه چیز را در خود دارند و همه اطلاعاتی که درباره سهم وجود دارد را منعکس میکنند. قیمتها کاهش یا افزایش مییابند اما در نهایت، قیمت فعلی سهم یک نقطه تعادل برای کلیه اطلاعاتی است که در دست معاملهگران و سرمایهگذاران قرار گرفته است. |
|
۴- تصمیم گیری براساس الگوها شما میتوانید از الگوهای قیمتی به عنوان راهنما برای زمان مناسب خرید و فروش استفاده کنید |
معایب تحلیل بنیادی | مزایای تحلیل بنیادی |
۱- درست است که با تحلیل بنیادی میتوان به خطای بازار پی برد و سهامی که پایینتر از ارزش ذاتی معامله میشود را تشخیص داد اما هیچ شاخصی وجود ندارد که با آن بتوانیم زمان حرکت سهم به سمت ارزش ذاتی را متوجه شویم. | ۱- روشها و راهکارهایی که برای تحلیل بنیادی به کار میرود براساس دادههای مالی است و این مورد جایی برای تعصب شخصی باقی نمیگذارد. (البته استثنا وجود دارد) |
۲- زمانبر بودن و نیاز به مطالعه و تحقیق بسیار برای انجام تحلیل انجام تحلیل برای صنعت، مدلسازی مالی و ارزشگذاری سهام کار سادهای نیست. اینکار میتواند بسیار پیچیده شود و میزان زیادی کار برای انجام درست آن لازم باشد. |
۲- تحلیل بنیادی، وضعیت اقتصاد در بلندمدت، آمارهایی مانند مصرفکنندگان و گرایش آنها و تکنولوژی را نیز در نظر میگیرد. دادههای بسیاری در یک تحلیل بنیادی میتواند تحلیل شود. |
۳- فرضیات و اطلاعات غلط فرضیات یک نقش حیاتی در پیشبینی مسائل اقتصادی ایفا میکنند. بنابراین مهم است که بدترین و بهترین سناریو در نظر گرفته شود. رکود اقتصادی غیرمنتظره، تغییرات سیاسی یا قانونگذاری میتواند مشکلاتی را در این تحلیل ایجاد کند. |
۳- محاسبه سیستماتیک ارزش دارایی، میتواند ارزش را بصورتی دقیق مشخص کند و در نتیجه تصمیمات دقیقتری برای خرید یا فروش به ما بدهد (با فرض محاسبه درست) |
۴- درک بهتر، حسابداری دقیق و تحلیل صورتهای مالی در تحلیل بنیادی کمک میکند تا اندازهگیری همه چیز بهتر انجام شود. |
نتیجه گیری
هر دو تحلیل برای ارزیابی و تحلیل بورس و سهام کارایی دارند. استراتژی و نگرش شما در سرمایهگذاری یا معاملهگری مشخص میکند کدام تحلیل برای شما مفیدتر است. بسیاری از حرفهایهای بازار توصیه میکنند همزمان از هر دو تحلیل برای انتخاب سرمایهگذاری و سهام مناسب جهت خرید استفاده نمود. قبل از گرفتن تصمیم، بهتر است نگاهی متعصبانه به یک نوع تحلیل نداشته باشید و این دو تحلیل را با عمق بیشتری مورد مطالعه و تحقیق قرار دهید. مطالعه و یادگیری تحلیل بنیادی و تکنیکال میتواند از طریق فیلمهای آموزشی یا دورهها و کلاسهای حضوری صورت بگیرد.
منبع:سهام جویان